مــاهــے بــانــو

مــاهــے بــانــو

گـاه نـوشـت هـای یـک مــاهــے
مــاهــے بــانــو

مــاهــے بــانــو

گـاه نـوشـت هـای یـک مــاهــے

رهی نمانده تا ...

این روز ها روز شمار مرگ اند انگار ..

که مثل برق هم میگذرند و هی مانده روزها کمتر می شوند ..

مریضی که روز مرگش را میداند و باید این چند صباح مانده را جان بکند و تلاش کند و حلالیت بطلبد و ..

اما نمیکند .. نمی طلبد ..

مات مانده و فقط به باید ها فکر میکند اما .. کدام عمل ؟!

ماهی ..

ماهی جان ..

این کار را نکن با خودت .. نکن ماهی ..


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.