-
[ بدون عنوان ]
1394/04/05 22:05
نمی شود .. انگار نمی شود که نمی شود .. من گیج شده ام .. نمیدانم چکار کنم .. من خودم را میزنم به کوچه های معروف علی چپ .. من فکر میکنم به حرف هایی که شنیده ام .. :( غصه می شوند خبر ها بر دلم .. من فکر میکنم به حرف هایی که می شنوم .. نمیدانم باید جوابی بدهم یا نه .. به روی خودم بیاورم یا نه .. من باید انتخاب کنم .. آرزو...
-
ازت .. متنفـ...
1394/03/28 12:32
از آن وقت هایی که .. زندگی ام به دو نیمه تقسیم شد ! قبل از این اتفاق .. و متاسفانه .. بعدش .. از آن اتفاق هایی که تا آخر عمر جلو چشمم است .. و شاید تا آخر عمر مثل همین حالا با یاد آوریش اشک بریزم .. کاش بروم یک جای دوور .. کاش مهر زودتر برسد ..کاش امروز را مرده بودم ..کاش فردا را بمیرم .. + وقتی از چشم می افتد .. +...
-
این قصه سرِ دراز ...
1394/03/28 02:24
گاهی هر چقدرم هم از چیزی در بروی .. آخرش .. درست همان لحظه که نفس راحتی میکشی و میگویی "آخـیـش .. ، فعلا قصر در رفتم" برایت دست تکان میدهد !! و جالب تر اینکه ، باوجود پیش بینی چیزی شبیه به این ، باز هم در جواب دادن در میمانی .. یا شاید .. چگونه جواب دادن .. من یک ماهی ِ از مرحله پرت هستم .. که هی دو سال...
-
[ بدون عنوان ]
1394/03/26 12:17
این بار اول نیست .. که چیزی را حدس میزنم .. و بعد انکارش میکنم .. اما چند صباح بعد ، حدسم درست از آب در می آید .. باید جملاتم را کنار هم بچینم .. بگویم .. بگویم .. نمیدانم .. ! فقط می توانم بهانه بیاورم .. خودم هم میدانم .. چند روز یا چند هفته دیگر موضوع به کلی فراموشم میشود .. اما مشکل من این است که ، همین چند روز...
-
[ بدون عنوان ]
1394/03/23 12:34
.. این که بودی ، خوب بود ؛ اگر نبودی ، بهتر بود .. !
-
رهی نمانده تا ...
1394/03/09 20:31
این روز ها روز شمار مرگ اند انگار .. که مثل برق هم میگذرند و هی مانده روزها کمتر می شوند .. مریضی که روز مرگش را میداند و باید این چند صباح مانده را جان بکند و تلاش کند و حلالیت بطلبد و .. اما نمیکند .. نمی طلبد .. مات مانده و فقط به باید ها فکر میکند اما .. کدام عمل ؟! ماهی .. ماهی جان .. این کار را نکن با خودت .....